جدول جو
جدول جو

معنی اوخ اوخ - جستجوی لغت در جدول جو

اوخ اوخ
آخ آخ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وخ وخ
تصویر وخ وخ
وه وه، به به
فرهنگ فارسی عمید
تکرار کلمه واخ در تکلم خوش آیندی از چیزی خوش، رجوع به واخ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ اَ)
کلمه ای است نمودن نفرت و کراهت را.
لغت نامه دهخدا
(وَ وَ)
کلمه ای است از توابع و آن را در محل انتعاش طبیعت و در وقت دیدن و شنیدن چیزی که طبع را خوش آید گویند. (برهان) (غیاث اللغات) (آنندراج). وه وه. (انجمن آرا). کلمه ای است که در وقت خوش آمدن چیزی گویند. (غیاث اللغات). واخ واخ و وه وه نیز آمده. به به. چه بسیار نکوست. (یادداشت مرحوم دهخدا). کلمه ای است که هنگام لذت یا حیرت از چیزی گویند. (ناظم الاطباء). صوتی که حکایت از مزه و لذت و خوشی کند. (لغت نامۀ اوبهی) :
به یک وخ وخ که من کردم به صد اخ اخ نمی ارزد. (لغت نامۀ اوبهی).
گندم و جو مباش گو امسال
نان جاورس خوش بود وخ وخ.
حکیم نزاری قهستانی.
به باغ کس چو تخم ذوق میکاشت
نوای وخوخی با خویش میداشت.
ملافوقی یزدی (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کلمه ایست دال بر تاسف و حسرت واه واه، (واخ واخ، چه کار کردی ک)، کلمه ایست دال بر تحسین و خوشایندی
فرهنگ لغت هوشیار
صوتی است که برای نفرت و ناخشنودی بر زبان رانند، کلمه ایست برای ستودن و اظهار خشنودی بهنگام لذت و حظ بخ بخ به به، کلمه افسوس دریغا وای آه. صوتی است که هنگام درد یا وقت لذت بر زبان رانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وخ وخ
تصویر وخ وخ
کلمه ایست که درمقام اظهار تحسین ولذت وشگفتی گویند به به وه وه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخ اخ
تصویر اخ اخ
((اَ اَ))
صوتی است که برای نفرت و ناخشنودی بر زبان رانند، کلمه ای است برای ستودن و اظهار خشنودی به هنگام لذت، به به، کلمه افسوس، دریغا، وای، آه
فرهنگ فارسی معین